ترنم عاشقانهm

دفتر شعرهایــــــــــــــــم را سفیـــــــــــــــــــد می گذارم

این لحـــــــــــــــظه هانوشــــــــــــــــــــــــــــتن ندارد

درد دارد.

دیــــگر برایم مهم نیستــــ ...

برایـــم مهم نیست دیگران

چه میگویند !

زیرا

من فقط خودم هستم ...

خودم ، که عاشق تو هستم
.
.

بدون سیب

کاشف جاذبه می شدم،

تنها اگر :

من و تو و نگاهـــــــــــــــــــــ ــــت،قبل از نیوتون بودیـــــــــــــــــــــم.

نمیدانی

چطور گیج می شوم

وقتی هرچه می گردم

معنی نگاهت

در هیچ فرهنگ لغتی پیدا نمیشود

بگو تــــــمــــــام تــــو مال من است

دلم میخواهد

حسادت کنم به خودم.

.

این روزها هر احساس بی سروپایی را . . .. . . .

عشق می نامند

ما که از هرچی ترسیدیم سرمان آمد 
بیا تمرین کنیم کمی از "خوشبختی " بترسیم

ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ

ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺯﻣﺎﻧﯽ

ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺎﺷﻢ

ﺩﯾﮕﺮ ﻧﻪ ﺣﺮﺹ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ

ﻭ ﻧﻪ ﻫﺮﺍﺱ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﺍ

ﻫﺮﮐﺲ ﻣﺮﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﺨﺎﻃﺮﺧﻮﺩﻡ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ

ﺩﻟﻢ ﻫﻮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ

آموخته ام اولین و آخرین پسری که جلویش زانو خواهم زد

 پسرم خواهد بود

ان هم برای بستن بند کفش هایش

هیس

دخترها فریاد نمیکشن

درد میکشند...!!!

درد می کند هنوز جای دوست داشتنت...

دل من آرام بگیر"او بی تو ارام است.

"

بی انصاف ببین دونه به دونه ی این اشکا رو واسه تو ریختم

واسه تویی که به قول خودت تحمل دیدن حتی یه قطرشو نداشتی

دیر آمدی

ببین چه عشق بازی باشکوهی است،

بین من و سکوت و موریانه های گورستان

مخاطب خاص من!
خاص بودن خاصیت توست!
تو همیشه خاص می مونی چون سلیقه ی منی...
نی

عابرانی که از کنارم میگذرند
مست عطری میشوند.
نامش را که می پرسند
دلم می لرزد ...
چگونه بگویم که خاطرات توست؟

جدایی آنقدرها هم که فکر می کنی تلخ نیست

اگر هنوز حرف من وباور نداری

از نادر و سیمین بپرس که از تمام دنیا جایزه گرفته اند!!!

گمان می کردم وقتی نباشم

دلت می گیرد

یک روز

یک ماه

یک سال

از رفتنم می گذرد

چه خیال بیهوده ای است

وقتی که دلت با دیگریست

یخ کرده ام

نه از سردی بهمن ماه

از زمستانی که در نگاه توست.

حالت تهوع دارم !!!

این حالت تهوع لعنتی با هوای آزاد و قرص درست نمیشود.
علاجش ….

فقط بالا آوردن فحش هایی است که به یک نفر بدهکارم . . .

سرم راشاید دیگران در نبودنت گرم کنن

اما دلم را

هرگز.

در فصل پاییز در باد قدم میزنم

چون میدانم جز شما کسی منتظر صدای پای من نیست

وخنده هایتان وگریه هایتان را برگوش قاصدکهای قاصد می سپارم

وکلبه عشقتان را با کلید سازش باز میکنم

هر روز در میان برگهای پاییزی راه میپیمایم

وبه صدای غم انگیز پاییزی گوش میدهم

تا به شما برسم

به شما که می شود همه دوستی را در کلماتتان خلاصه کرد

وبا کلمات گرمتان سردی روزگار را برای یکدیگر گرم میکنیم

در پس این دنیایی مجازی

رویایی میسازیم به آسمان ساختگی تقدیر

تقدیم به تموم دوستانم

گفته بودم که اگر بوسه دهی،توبه کنم

که دگر باره ازین خطاها نکنم

بوسه دادی،چو برخواست لبت از لب من

توبه کردم که دگر توبه ی بیجا نکنم

این قاعده ی بازی است

اگر دست دلتان رو شد که دوستش داری

باختنت حتمی است

مراقبِ آخرین جمله‌ی آخرین دیدار باشید ؛

دردش زیاد است!

وقتی دلت خسته شد دیگر خنده معنایی ندارد

فقط میخندی تا دیگران غم آشیانه کرده در چشمانت را نبینند.

وقتی دلت خسته شد

دیگر حتی اشک های شبانه هم آرامت نمی کنند،فقط گریه می کنی

چون به گریه کردن عادت کرده ای!

وقتی دلت خسته شد

دیگر هیچ چیز آرامت نمی کنه جز دل بریدن و رفتن کجا؟...... نمیدانم.

اما...
تو
همیشه در یاد منی،
آسمان به آسمان،
کوچه به کوچه ،
رویا  به رویا ،
هر جایی که مینگرم بامنی،
اما...
دلم برایت تنگ می شود!!!

کل اسم های تو موبایلم رو به اسم تو تغییر دادم

حالا هرروز بهم زنگ میزنی یکبار هم نه ،

چند بار ، تازه تغییر صداهم میدی من که میدونم تو هم دلت تنگ منه.