روزی که تورفتی زمان ازحرکت بازایستاد.
خورشیدیخ بست ومهتاب قطره قطره دراشکهایم اب شد.
تورفتی ولی هرگزندانستی که صدای گامهایت ضربان ویرانی قلبم بود.
رفتی وندانستی حتی لحظه ای نیندیشیدی که برمن چه خواهدگذشت.
روزگاردلگیریست سلانه سلانه ازکنارروزهامیگذرم
همه چیزوحشتناک وغریب حجم هادرخلائی گنگ گم میشوند
هیچ چِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِیزنیست!!!!!!!!!!!!
نظرات شما عزیزان: